مجلس نهم
"مردی که حساب بلد نبود ..."
می شد تشنه از سر شط بلند نشود.
وقتی گفتند: "آب بیاور" می شد سیاهی هایی که دو سوی نهر، پشت درخت ها بودند بشمارد و حساب کند که نمی شود.
شب پیش که فامیل هایش در سپاه یزید، پنهانی امان نامه آوردند، می شد کمی فکر کند قبل از اینکه سرشان داد بزند:"می گویید من در امانم، پسر فاطمه (س) در امان نیست؟".
زیرک و شجاع بود و هوای همه چیز را داشت.
پرچم را برای همین داده بودند دستش. می شد به او تکیه کرد.
فقط پای برادرش که به میان می آمد ...
1. عباس ابن علی ابن ابیطالب (ع)
منبع: "مجلس تنهایی"، فاطمه شهیدی
کلمات کلیدی :